سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه پرسید دانست . [امام علی علیه السلام]
عبرتهایی از تاریخ! - شیعیان اهل سنت واقعی
محمد علی ( شنبه 86/10/22 :: ساعت 8:11 عصر )

   بخشی از سخنان رهبر انقلاب درباره رسالت خواص و عبرتهای عاشورا

...  یک چیزی در قرآن هست که ما را به فکر می اندازد . قرآن به ما می گوید شما نگاه کنید ،از گذشته‏ی تاریخ درس بگیرید. حالا ممکن است بعضی‏ها بنشینند ،فلسفه بافی کنند که گذشته برای امروز نمی‏تواند سرمشق باشد. کاری به کار آنها نداریم. قرآن صادق مصدق، ما را به عبرت گرفتن از تاریخ دعوت می‏کند. چون در تاریخ چیزی هست که اگر بخواهیم از آن عبرت بگیریم، باید ما دغدغه داشته باشیم. این دغدغه مربوط به آینده است.چرا حالا این دغدغه باشد؟ مگر چه اتفاقی افتاده است؟ اتفاقی که افتاده در صدر اسلام است ... آنها آمدند پسر پیغمبر ، پسر فاطمه‏ی زهرا ، پسر امیر المومنین را به عنوان خروج کننده بر امام عادل که یزید بن معاویه باشد معرفی کردند و کارشان گرفت .حالا آنها که دستگاه حکومت ظالمند ،هر چه دلشان می خواهد می‏گویند . چرا مردم باور می‏کنند؟ چرا مردم ساکت می‏مانند ؟ این که بنده را دچار دغدغه می‏کند اینجای قضیه است . من می‏گویم چه شد که کار به آنجا رسید؟ چه شد که امت اسلامی که اینقدر نسبت به جزئیات احکام اسلامی و آیات قرآنی دقت داشت در یک چنین قضیه‏ی واضحی اینقدر دچار غفلت و سهل انگاری گردید که یک چنین فاجعه ای به وجود آمد؟ خوب این آدم را نگران می کند.

در آن عهد کار به جایی رسید که نوه‏ی کسانی که در جنگ بدر به دست امیر المومنین (ع(و حمزه ی سید‏الشهدا و بقیه‏ی سرداران اسلام به درک رفته بودند ، پسر همان آدمها، نشست جای پیغمبر (ص)،جگر گوشه ی پیغمبر (ص) را سرش را گذاشت جلویش، با چوب خیزران به لب و دندان او زد و گفت: (لیت اشیاخی ببدرشهدوا / جزع الخزرج من وقع الاسل) یعنی بلند شوند کشته های ما درجنگ بدر و ببینند که ما چکار کردیم با کشنده هایشان . اینجاست که قرآن می گوید عبرت بگیرید. اینجاست که می گوید قل سیروافی الارض . در سرزمین تاریخ سیر کنید. ببینید که چه اتفاقی افتاده است.. .

خواص در مدّت این چند سال، کارشان به این‏جا رسید. البته این مربوط به زمان «خلفاى راشدین» است که مواظب بودند، مقیّد بودند، اهمیت مى‏دادند، پیامبر را سالهاى متمادى درک کرده بودند، فریاد پیامبر هنوز در مدینه طنین‏انداز بود و کسى مثل على‏بن‏ابى‏طالب در آن جامعه حاضر بود. بعد که قضیه به شام منتقل شد، مسأله از این حرفها بسیار گذشت. این نمونه‏هاى کوچکى از خواص است. البته اگر کسى در همین تاریخ «ابن اثیر»، یا در بقیه تواریخِ معتبر در نزد همه برادران مسلمان ما جستجو کند، نه صدها نمونه که هزاران نمونه از این قبیل هست. طبیعى است که وقتى عدالت نباشد، وقتى عبودیّت خدا نباشد، جامعه پوک مى‏شود؛ آن وقت ذهنها هم خراب مى‏شود. یعنى در آن جامعه‏اى که مسأله ثروت‏اندوزى و گرایش به مال دنیا و دل بستن به حُطام دنیا به این‏جاها مى‏رسد، در آن جامعه کسى هم که براى مردم معارف مى‏گوید «کعب الاحبار» است؛ یهودى تازه مسلمانى که پیامبر را هم ندیده است! او در زمان پیامبر مسلمان نشده است، زمان ابى‏بکر هم مسلمان نشده است؛ زمان عمر مسلمان شد، و زمان عثمان هم از دنیا رفت! بعضى «کعب الاخبار» تلفّظ مى‏کنند که غلط است؛ «کعب الاحبار» درست است . احبار، جمع حبر است. حبر، یعنى عالمِ یهود. این کعب، قطب علماى یهود بود، که آمد مسلمان شد؛ بعد بنا کرد راجع به مسائل اسلامى حرف زدن! او در مجلس جناب عثمان نشسته بود که جناب ابى‏ذر وارد شد؛ چیزى گفت که ابى‏ذر عصبانى شد و گفت که تو حالا دارى براى ما از اسلام و احکام اسلامى سخن مى‏گویى؟! ما این احکام را خودمان از پیام شنیده‏ایم.. (تاریخ ابن‏اثیر، ج 3، ص                                     ( 115
 
وقتى معیارها از دست رفت، وقتى ارزشها ضعیف شد، وقتى ظواهر پوک شد، وقتى دنیاطلبى و مال‏دوستى بر انسانهایى حاکم شد که عمرى را با عظمت گذرانده و سالهایى را بى‏اعتنا به زخارف دنیا سپرى کرده بودند و توانسته بودند آن پرچم عظیم را بلند کنند، آن وقت در عالم فرهنگ و معارف هم چنین کسى سررشته‏دار امور معارف الهى و اسلامى مى‏شود؛ کسى که تازه مسلمان است و هرچه خودش بفهمد، مى‏گوید؛ نه آنچه که اسلام گفته است؛ آن وقت بعضى مى‏خواهند حرف او را بر حرف مسلمانان سابقه‏دار مقدّم کنند! این مربوط به خواص است. آن وقت عوام هم که دنباله‏رو خواصند، وقتى خواص به سَمتى رفتند، دنبال آنها حرکت مى‏کنند. بزرگترین گناه انسانهاى ممتاز و برجسته، اگر انحرافى از آنها سر بزند، این است که انحرافشان موجب انحراف بسیارى از مردم مى‏شود. وقتى دیدند سدها شکست، وقتى دیدند کارها برخلاف آنچه که زبانها مى‏گویند، جریان دارد و برخلاف آنچه که از پیامبر نقل مى‏شود، رفتار مى‏گردد، آنها هم آن طرف حرکت مى‏کنند.

ما باید بفهمیم که چه بلایی بر سر آن جامعه اسلامی آمده است

و چگونه از همان شهر افرادی آمدند به کربلا و حسین‌ بن علی(ع) و اصحابش را  با لب تشنه به شهادت رساندند و حرم امیرالمومنین(ع) را به اسارت گرفتند. در پاسخ به این سوال قرآن جواب ما را داده است قرآن درد و بیماری را به مسلمین معرفی میکند. آن آیه این است که می فرماید:

یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن صلوه و نماز است یعنی فراموش کردن خدا و معنویت و جدا کردن حساب معنویت از زندگی  و فراموش کردن توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب توفیق از خدای متعال و توکل بر خداو کنار گذاشتن محاسبات خدایی از زندگی، عامل دوم« اتبعوالشهوات » است.  یعنی دنبال شهوترانی‌ها و هوس‌ها و در یک جمله دنیا طلبی رفتن و به فکر جمع‌آوری ثروت و مال بودن  و التذاذ و به دام شهوات دنیا افتادن و اصل دانستن این‌ها و فراموش کردن آرمان‌ها. این درد اساسی و بزرگ است و ما هم ممکن است به این درد دچار بشویم...

 

 




لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غدیر حقیقت انکار نا پذیر تاریخ
مناظره با اهل سنت
اهانت دجالان به علی بن ابیطالب (ع)
گفتاری از دکتر شریعتی درباره حضرت فاطمه زهرا
مولوی و محبت اهل بیت
غدیر حقیقتی انکار نشدنی
آیا توسل به پیامبر شرک است؟
[عناوین آرشیوشده]